نیمه ی خالی لیوان آرزو دارم که قبل از مرگ شیطان را ببینم تا نمردم این دگر اندیش دوران را ببینم آن که در آغاز خلقت ریخت طرح گفتمان را تا منِ نوعی تعامل با خدایان را ببینم گفت من پرسنده ام؛ آنقدر می پرسم که آخر حاشیه غالب شود بر متن، عنوان را ببینم گفت ما در آسمانها قصد اصلاحات داریم گفت تا در خانه این تعمیر و عمران را ببینم گفت مرد از من، زن از تو، دوست از من، دشمن از تو گفت جای مرد و زن مشتاقم انسان را ببینم گفته بودی مرد از زن بیشتر دارد، چه دارد؟ کاش
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت